عاشقانه نحس ... سیزدهم

این عاشقانه سخت ترین عاشقانهست

امروز یازدهمین روزی است که ازت خبری ندارم و یازده روز دلتنگی و دوری ، افی واقعا دلم واست تنگ شده و زمانی این دلتنگی رو میفهمی که این متن را میخوانی

 الان که این پیام رو می خونی جسمم با تو غریبه شده ولی بدون روحم همیشه دوست داره ، دیدار به روز بیداری بدن ها … دوستت دارم …

اشک تو چشمام جمع شده ، یواش یواش سنگ شده ،

خبر داری چه اندازه ، دلم برات تنگ شده

تحمل دلتنگی ، درد نبودنت ، من که تحمل ندارم دوری ات را ، عشق من هر جا هستی بیا که میخواهمت

عزیز من ، نمیدانی که دلم چقدر برای چشمانت تنگ شده ، نمیدانی که دلم چقدر برای آن آغوش گرمت پر میزند…. و قلبم اینجاست که تند تند میزند ، بیقرارم ، و همچنان به عشق تو ، عاشق این انتظارم…تا پایان این انتظار ، دلتنگی هایم بر روی هم انباشته میشود ، تا جایی که قلبم لبریز از دلتنگیست ، لبریز از عشقیست که بیش از همیشه است و من عشق بی قانون میخواهم ،من لحظه های آرام در کنار تو را میخواهم و می آید لحظه ای که می آیی  وبه این انتظار پایان میدهی 

دلم لبریز از دلتنگیست

لحظه ها چقدر دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد….

کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها ...

لا به لای این غمها ، نه شادی است نه لبخندی !

من هستم و یک قلب تنها ، مثل همیشه نا امیدم از فردا…

ولی باز امید دارم به اینکه روزی ،فردا خواهد آمد و ما در کنار هم خواهیم ماند ، تا دنیا بگذرد و عمر به روزهایی برسد که عشقمان همچنان مثل یک قرص کامل ماه بماند

وقتی دنیا را دارم ، وقتی از همه دنیا او را دارم
وقتی که از او قلبی دارم که برای من به اندازه همان دنیا میتپد
دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست جز بودنش