عاشقانه دهم

دلتنگم برات عشقم ... دلتنگم من....

کی میخوای بیای دیگه ... کی دیگه باید پیدات بشه ؟ ... من از دست تو چیکار کنم ... چرا نیستی ؟ ... مگه تو دل نداری ؟ ... دلتنگ نمیشی ؟... نکنه دوستم نداری ؟... چرا باید کاری کنی که من اینقدر فکر کنم ؟ ... افی کجایی ؟ ... چرا پیغام میفرستی ؟ ... یعنی نمیتونی حتی یه زنگ بزنی ؟ ... تماس بگیری ... میدونم سرت شلوغه همه اینها رو میدونم .. فردا نیای پس فردا میای و حتی دو روز دیگه پیدات نشه بلاخره یکهفته دیگه یکماه دیگه میای ... بیقرارم نمیتونم فراموشت کنم ... اعصابم خرابه و کلا قاطی کردم ... مخم درد گرفته ... افی خیلی دلتنگتم ... الان واسم یه پیام اومد فکر کردم تویی اما تو نبودی ...

بی تو غرق خواهم شد

در مرداب دلتنگی ،لذت لمس دستان عاشقت را از من دریغ نکن عشق من ...

بگذار این بار نجابت عشقت سهم دل بیقرار من باشد...

چه کرده ای تو با دلم که نبض من صدای توست ؟

چه کرده ای تو با سرم که فکر من هوای توست؟

دوستت دارم عزیزتر از جانم

همه ی این ثانیه ها  که می گذرند پر از دلتنگی برای توست ...

چقدر سخت میگذرد ...

دلم بیقرار توست سالار قلب من افی ...